مشاهیر مدفون


پدر صنعت اسایس ایران

مهندس ' سيد حسين حجازي ' كه به پاس فعاليت هاي او در زمينه كشاورزي و فعاليت در توليد دارو ها و طب گياهي لقب پدر صنعت اسانس ايران و كار آفرين نمونه كشوري را به او داده اند .

وي، كه داراي گواهينامه طراحي و اجراي آبياري مدرن از اروپا است در زمينه طرح آبياري مدرن در داخل كشور و در حوزه صنعت كشاورزي تلاش و كوشش هاي زيادي انجام داده است.

حجازي، علاوه بر احداث شركت داروسازي باريج اسانس كاشان، تاكنون در چندين دوره به عنوان كارآفرين برتر كشور شناخته شده است.

كسب جايزه جشنواره بين‌المللي خوارزمي در تحقيقات كاربردي و برگزيده شدن در چهارمين جشنواره فن آفريني شيخ بهايي از افتخارات وي بود.

همچنين، حجازي علاوه بر تلاش براي ارتقاي صنعت اسانس كشور در زمينه راه اندازي تيم واليبال باريج اسانس كاشان نقش اساسي را ايفا كرده بود.

وي يكي از خيرين نام آشناي شهرستان كاشان در زمينه هاي ورزش، كارهاي فرهنگي و مدرسه سازي نيز بود.

'سيد حسين حجازي' پدر صنعت اسانس كشور و كار آفرين نمونه كشوري در سن ۶۶ سالگي در خرداد ماه سال90 دار فانی را وداع گفت و صحن مطهر حضرت علی بن امام محمد باقر (ع) در مشهداردهال میزبان ابدی وی گردید.

خلاصه ای زندگینامه مرحوم سید حسین حجازی پدر صنعت اسانس ایران

شادروان آقای احمد حجازی پدر آقاي حسين حجازی فرهنگي بودند و در زماني كه مديريت مدرسه روستاي برزوك را عهده دار بودند آقاي حسين حجازی در سال1324 در آن روستا متولد شدند و چند سال اول مقطع تحصيلات ابتدايي را در روستاي مَرَق پشت سر گذاشتند و سپس با انتقال پدرشان به كاشان، بقيه تحصيلات تا قبل از اخذ ديپلـم را در آن شهـر سپـري كردند و در ادامـه به دليـل علاقه مندي و شوق بسيار به كسوت و جايگاه ارتش، راهي دبيرستان نظام در رشته رياضي در تهران شدند و بدنبال آن با توجـه به شناختـي كه حاصـل شد، تصميم گرفتند تحصيلات دانشگاهي خود را در رشته اي ديگرادامه دهند. بهمين دليل در كنكور سراسري شركت و در رشته كشاورزي دانشگاه شيراز پذيرفته شدند و متعاقب آن با مطالعاتي كه بعمل آوردند و با توجه به جايگاه صنعت در كشور، رشته ماشينهاي كشاورزي را دنبال كردند تا از حق انتخاب بيشتري در آينده برخودار باشند و بتوانند خارج از سيستم كشاورزي به فعاليت بپردازند. با مرگ پدر، صاحب مسئوليتهايي شدند، لذا نتواستند براي ادامه تحصيل راهي خارج از كشور شوند، و در واحد تحقيقات آب و خاك وزارت كشاورزي كه در آن مقطع زماني توسط FAO تأسيس شده بود و از نظمي بسيار برخوردار بود و بطور مستمر با خارج از كشور و در زمينه مسائل تحقيقاتي در ارتباط بود استخدام شدند.

از زبان وی :
پس از انتقال به كاشان، از آنجا كه در سازمان مربوطه زمينه كار و فعاليت وجود نداشت، پيشنهاد كردم، كارخانه اسانس گيري دولتي را كه از سالها قبل از انقلاب فعاليت خود را متوقف كرده بود، مجدداً راه اندازي كنم، پيشنهاد پذيرفته شد و براي اين منظور نيازمند كتب مناسب و مرتبط با موضوع بودم تا اطلاعات علمي خود را افزايش دهيم. با مراجعات متعدد به دانشگاهها، توانستم يكسري اطلاعات را بدست آورم و با صرف تلاش بسيار، خط توليد را فعال سازم و محصول عرضه دارم. ولي مشكل بعدي اين بود كه اسانس توليدي، خريداري نداشت و فاقد مشتري بود. در اين ميان فردي كه ارزش و اهميت اينكار را مي دانست، كمك كرد مدت يكسال اسانس دارويي توليدي را به شركت «تَماد» كه تأمين كننده شركت داروپخش بود، ارائه داديم. اما مشكل بعدي آن بود كه هيچ شركتي فرمولاسيون بهره گيري از اسانس هاي دارويي را در اختيار نداشت. ناچاراً نوع توليد را تغيير داديم و در زمينه تهيه گلاب و عرقيات به فعاليت پرداختيم. در كنار اين كار توليدي، به دولت پيشنهاد كردم كه در كارخانه يك مركز تحقيقاتي ايجاد شود تا از اين طريق به قابليتها و توانمنديهاي لازم در زمينة استفاده از اسانسها دست پيدا كنيم. اما زمان، زمان جنگ بود و وزارت كشاورزي فاقد امكانات لازم .

در مطالعاتم به كتاب معتبر ESSENTIAL OIL چاپ آمريكا برخورد كردم. دراين كتاب اشاره شده بود كه اسانس توسط يك عرب به نام «اَوِسينا» (غربي ها ابوعلي سينا را اَوِسينا مي نامند) كشف شده است. همين امر از دو جهت آزار دهنده بود، اينكه چرا ابوعلي سينا را عرب خطاب كرده اند، دوم آنكه چرا اين صنعت در ايران نيست و كسي اسانس را آنگونه كه لازم است نمي شناسد. همين مطلب شوقي بسيار در من ايجاد كرد كه صنعت اسانس را در ايران زنده كنم و اين را به عنوان يك «وظيفه» همراه خود سازم. اين شوق تنها سرمايه من بود و از امكانات ديگري يعني: «سرمايه مالي» و «دانش كافي» برخوردار نبودم.


براي حركت در اين مسير، صاحب موقعيت اجتماعي خاصي هم نبودم كه اعتبارات مالي لازم را به سمت خود جذب كنم. لذا با فروش محل سكونت خود، اين مكان، يعني محل كارخانجات باريج اسانس ، تقطيران و كشت و صنعت گلكاران را خريداري و كار را شروع كردم. بدون آنكه برداشت دقيقي از سطح نيازمنديهاي مالي و امكانات علمي آن داشته باشم.


نزديكان و آشنايان با اين اقدام من سخت مخالفت و عنوان مي كردندكه شغل دولتي ام را از دست مي دهم و ورشكسته و مغبون خواهم شد. ولي من اعتقاد و باور داشتم كه از عهده كار برخواهم آمد و بايد كه برآيم. با كمك دو برادر و شوهر خواهرم، اقدامات مورد نظر را شروع كرديم. اما در ابتدا ناموفق بوديم، از دوستان كمك گرفتيم، طي دو مرحله سهام فروختيم، ولي گره ها گشوده نشدند و دوستان از ادامه همكاري سرباز زدند و تنها مانديم .
در آن مقطع زماني شرايط آنگونه بود كه از طريق برخي فعاليتها مي شد تا سقف معيني وام دريافت كرد. در اين چارچوب فكر كردم، بهتر است به سراغ صنعت ماشين سازي بروم و از محل سود حاصل از آن، كارخانه اي كه بتواند اسانس را به فرآورده هايي تبديل كند، داير نمايم و از اين طريق اسانس گيري از بن بست خارج شود.


بدين منظور در سال 1370 كارخانه تقطيران را در حوزه ماشين سازي و در سال 72 شركت باريج اسانس را به ثبت رسانديم. در آغاز كار و فعاليت باريج اسانس توليد محصولات گوناگوني به ذهنمان راه يافت، از جمله عطر و ادكلن كه با مشكل فرمولاسيون و بسته بندي مواجه بود و يا طعم دهنده ها براي صنايع غذايي كه فاقد بازار خريد بود. كسي حاضر نبود از فرمولي ديگر، از طعم دهنده هايي ديگر(بجز آن چند فرمولي كه بهره گيري از آنها سخت به عادت تبديل شده بود) استفاده بعمل آورد.
همه اينها سبب ساز اين امر شد كه به سمت توليد دارو قدم برداريم. در اين راه آرام آرام گام برداشتيم، چرا كه توليد دارو مسيري دشوار پيش روي دارد و ارگانهاي بسياري چون وزارت بهداشت سخت برآن نظارت دارند و بايد پاسخگوي آنها بود، و ديگر آنكه مسئله هاي علمي بسياري مطرح مي شود و بايد آگاهيهاي لازم را كسب نمود.
و این آخر راه نیست...

سهراب سپهری

پانزدهم مهرماه سال 1307نزدیک ظهردرخانه ای که از درودیوارش ذوق وهنرمی تراوید در شهر کاشان کودکی تولد یافت که نام وی را سهراب نهادند پدرش اسدالله خان کارمنداداره پست و تلگراف و مادرش فروغ ایران هردو اهل ذوق و شعر وادب بودند
مادربزرگوار سهراب فرزند ملک المورخین ونواده لسان الملک سپهرمولف کتاب مشهور ناسخ التوریخ است سهراب خود را ا ینگونه معرفی می کند:

اهل کاشانم
روزگارم بدنیست
تکه نانی دارم ،خرده هوشی ،سر سوزن ذوقی.
مادری دارم ،بهتراز برگ درخت
دوستانی بهتر ازاب روان
وخدایی که دراین نزدیکی است

.....


سهراب سپهری دوره ابتدایی را دردبستان خیام کاشان(مدرسه فعلی)1319 ومتوسطه را دردبیرستان پهلوی 1322گذراند وپس از فارغ التحصیلی در دوره ای دوساله دانشسرای مقدماتی به استخدام اداره فرهنگ کاشان در امد،درشهریور سال1327 درامتحانات ششم ادبی شرکت و دیپلم دبیرستان خودرادریافت کرد.سپس به تهران امد ودر دانشکده ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت وبه دریافت نشان درجه اول علمی نایل آمد درسال1326 درسن 19 سالگی،منظومه ای عاشقانه ولطیف بانام در کنار چمن یا آرامگاه عشق منتشر ودرسال1330 نخستین مجموعه ی شعر نیمایی خود رابانام مرگ رنگ منتشر کرد دراواخر سال1332 دومین مجموعه ی شعر باعنوان زندگی خواب ها منتشر نمود ودرسال1333ضمن شروع به کاردراداره ی کل هنرهای زیبادرهنرستان های زیبا نیز به تدریس می پرداخت ،وی به فرهنگ مشرق زمین علاقه خاصی داشت وسفر هایی به هندوستان،پاکستان،افغانستان، ژاپن،چین داشت مدتی در ژاپن زندگی کردوهنر حکاکی روی چوب رادر آنجافراگرفت ودرسفربه پاریس در مدرسه هنرها ی زیبادررشته لیتو گرافی نام نویسی کرد.


درتابستان 1343منظومه صدای پای آب درروستای چنارنوشت ، سهراب هنرمندی جستجوگر ،تنها،کمال طلب،فروتن وخجول بود که دید گاه انسان مدارانه اش بسیار گسترده وفراگیر بود وی عادت داشت دور از جامعه آثار هنری اش راخلق کند وبرای رسیدن به تنهایی اش قریه چنارو کویر های کاشان راانتخاب کرده بود.ازمعروف ترین شعر های او می توان به نشانی،صدای پای آب ومسافر اشاره کرد که شعر صدای پای آب یکی از بلند ترین شعر های نو زبان فارسی است.
سهراب در نقاشی از دستاوردهای زیبائی شناختی شرق وغرب بهرمند گشته بود که این تأثیرها در آثارش جلوه گر بود . او در نقاشی به شیوه ای موجز،نیمه انتزاعی دست یافت که برای بیان مکاشفه ای شاعرانه اش در طبیعت کویر کار گشا بود.
از آثار او می توان به طبیعت بیجان،شقایقها،جویبار وتنه درخت، منظره کویری و ...اشاره کرد.
در سال 1358 به بیماری سرطان خون مبتلا و جهت معالجه به انگلستان رفت اما بیماری بسیار پیشرفت کرده بود وی ناکام از درمان به تهران بازگشت و سرانجام در غروب اول اردیبهشت سال 1359 در بیمارستان پارس تهران در گذشت و صحن حرم مطهر حضرت سلطانعلی بن امام محمد باقر(ع) در مشهد اردهال میزبان ابدی سهراب گردید. سنگی بر روی مزار او نصب گردید که بر روی آن قسمتی از شعر (واحه ای در لحظه )از کتاب سبز با خطاطی رضا مافی حکاکی شده است :


به سراغ من اگر می آیید
نرم و آهسته بیایید
مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من .....